بارانباران، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

بارانی از جنس من

پاییز 98

سلام دخترم فرشته تو خونمون مامان رو ببخش که اینهمه وقت برات ننوشتم تو این مدت ما خونمون رو دوباره عوض کردیم و خوبه که هر دو عاشق تنوعیم و یکجانشین نیستیم اول خونه آیت الله حیدری که هنوزم میگی اونو از همه بیشتر دوس داشتی چون چراغای چشمک زن داشت بعد خونه غلامی طبقه بالای کوروش که فک میکردی اون فروشگاه رو هم با خونه کرایه کردیم و مال خودمونه :) و الان هم که اومدیم واحدهای عمه اینا روبروی پارک کودک(محله بچگی های مامان، دقیقا تو همون کوچه) طبقه بالای تولدی فروشی :) و همسایه روبروی ثنا کلی با هم رفیقید و در عین حال کلی باهم دعوا و لجبازی دارید ( بیشتر دعواها بخاطر بالشتک های مبلاست که به عنوان شهربازی روش سرسره و ماشین سواری و ...
12 آبان 1398
1